سیدعلی و فاطمه ساداتسیدعلی و فاطمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

فرشته های آسمانی که زمینی شدند

هفته 29

1393/11/14 22:36
نویسنده : مامانی
221 بازدید
اشتراک گذاری

امروزم تموم شد به سلامتی و خوشی آها یادم رفت منظور از امروز یعنی هفته                 هم تموم شد ووارد هفته            شدیم فقط            هفته دیگه مونده بینیمتون قربونتون بشم الهی که به خیر وخوشی و سلامتی الهی از چشم بد دور بمونین عسلای من خدایا مواظب فرشته هام باش

پسندها (8)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (28)

مامان مبینا
15 بهمن 93 16:47
به به ب سلامتی هفته 28هم تموم شد ایشالله بچها سر موقع وسالم میان بغلت عزیزم مواظب خودت وبچها باش میبوسمت گلم
مامان مبینا
15 بهمن 93 16:51
هر وقت پست جدید میذاری ویا میای وب مبینا کوچولو کامنت میذاری اون وقته ک خیالم راحت میشه ک حتما حال خودت و وروجکا خوبه خواهرم هر وقت چند روز نباشی دلم هزار راه میره اینا رو جدی میگم خواهرم ایشالله همیشه سالم باشین گلم
مامان پری
16 بهمن 93 0:51
عزیزم منم دیگه کم کم وب رو تعطیل کردم هر از گاهی میام یه چیزی میزارم و میرم.چون وقتی پاهامو دراز نمیکنم بدجوری باد میکنن. این روزای اخر هم هم استرس سیسمونی و زایمان دارم.. ول توکل بر خدا.
غزل
16 بهمن 93 13:40
سلام عزیزم ای جانننننننننننننننم ایشالله سالم به دنیا بیان و یک دنیا خیر و برکت و شادابی همراهشون باشه براتون زندگی عاشقانه از خدا میخواهم.. شما هم تو هفته های آخری حسابی مراقب خودت و فشارت باش عزیزم
مامان فاطمه حانیه
16 بهمن 93 19:25
سلام عزیزم خوبی؟ به سلامتی انشالله به آخر برسونی منظورت از هفته دیگه میبنی بچه هارو یعنی چی؟ میخوای بری سونو یا وقته زایمان زدن برات؟ انشالله خیر باشه به امید دیدن عکس ناز کوچولوهات تو این صفحه
مامان و بابا
18 بهمن 93 11:10
سلام گلم خوبی عزیزم حال نینیهاتم خوبع ایشالا یه چند روزی بود نت نداشتم برا همین سر نزدم حدودا یکیش 51میلی متر و اونیکیم 52میلیمتر بود وزن اینه !!!چون خودمم سر در نیاوردم میشه تو بگی چقدر بود وزنشون!
مامان مژده
18 بهمن 93 16:28
سلام عزیزم ...ماشالله شماهم دوقلو داری خوب مراقب خودت باش ... لینک شدی با اجازه اگه دوست داشتی لینکوم کن
مامان مژده
18 بهمن 93 18:39
سلام عزیزم معلومه خیلی نگرانی واسشون ولی به خدا توکل کن ایشالله سالم میان بغلت . بخاطر سفتی شکمت نترس توی این دوران چون ماهیچه های دور شکم منقبض شدن با یک حرکت که فشار ب شکمت بیاره سفت میشه و آخرای بارداری خیلی عادیه منم اینجوری بودم . ولی اگه درد داشتی و شکمت سفت بود و لکه دیدی برو دکتر حتما عزیزم ..به امید خدا سالم میان بغلت
مامان مهسا
19 بهمن 93 8:38
سلام عزیزم لینکتون میکنم حتما ....شماهم خواستی لینکم کن حتما دعا میکنم شماهم واسم دعا کن
مامان مهسا
19 بهمن 93 11:09
گلم آنلاین شو تا بهت درخواست دوستی بدم حرف بزنیم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
20 بهمن 93 17:03
جیگرم اینقدر استرس نداشته باش من که یادم نمیاد اینقدر به تکون های بچه ها توجه کرده باشم همون گاهی هم راضیم می کرد. من هر روز دوش می گرفتم و شکمم را روغن زیتون می زدم اما بازم خارش و سوزش زیادی داشتم دل درد که سهله . همه چیز به جسه قبلت ربط داره من تقریبا چاق بودم یعنی قبل از بارداری 78 بودم موقع تولد بچه ها شده بودم 90 و هنوز یه هفته از تولدشون نگذشته بود دوباره شدم 78 الآن هم دور و بر 80 هستم ولی بازم شکمم ترک خورد و پوستش آویزون شد . خیلی روغن می زدم ولی آخر بارداریم دیگه شکمم دوبرابر خودم بود و این برام طبیعیه. محکم باش قوی باش به چیزایی که دوست داری فکر کن فکر کن بچه ها ممکنه چطور چهره ای داشته باشن یا کارهایی که بچه های من می کنن بچه های شما چطور انجام می دن وقتی که با دستای باز سمتت می دون و بغلت می کنن وقتی که ... عزیزم فقط به فکر چیزای خوب باش و فکرای بد را کات کن من را هم اینقدر دق نده . من مشکلاتی داشتم که حتی فکرشم نمی کنی منم خیلی وقتها دلم می گرفت و حتی از دست شوهرم هم گریه می کردم. مدام بهانه خونمون را می گرفتم حساس بودم و زود ناراحت می شدم اینا همه گذراست و به خاطر تغییرات هورمونی هست جدی نگیرشون. زندگی پستی و بلندی داره ولی زندگی ما روی ویبره اگه بلایی سر جوجوهای من بیاری من می دونم و تو دفعه بد فقط شاد ببینمت.زوری هم شده بخند و قوی باش
زیــنب (مامان)
20 بهمن 93 17:18
سلام عزیزم خدا رو شکر که تولد شکوفه های انتظارت داره نزدیک میشه امیدوارم به سلامتی فارغ شی ودوقلوهات رو با دلخوشی در آغوش بکشی براتون بهترین آرزوها رو دارم
مامان مبینا
20 بهمن 93 20:20
خبر خبر خبردار منم اپممممممممممممم
مامان مژده
22 بهمن 93 14:41
نگران نباش اینم مثل دیگه تغییراتی که توی بارداری پیش میاد عادیه گلم و بعد زایمان از بین میره
مامان مبینا
23 بهمن 93 22:21
خوبی اجی جون؟
مامان مژده
24 بهمن 93 10:46
ای جان اینقدر نگران نباش عزیزم . من هفته 39 زایمان کردم اونم طبیعی ولی پرستار بی توجهی کرد و پسرم از دست رفت ، یک هفته ملینا توی دستگاه بود بخاطر مشکل معده ای که داشت . وزنشون هم ملودی 2100 بود و ملینا 210 گرم بود . گلم هر سوالی داشتی ازم بپرس اصلا مشکلی ندارم واسه جواب دادن به سوالات و میخوام این دوران رو به سلامتی بگذرونی و بشه یک خاطره خوب
مامان مژده
26 بهمن 93 12:45
فدات عزیزم ...ایشالله نی نی های شما هرکدوم 3 کیلو باشن
مامان مبینا
26 بهمن 93 16:22
مامان خانم سلااااااااااااااام ممنون ک ب فکر ما بودی ما هم خوبیم وروجکا خوفن؟ مامانی پست جدید نذاشتیاااااااااا؟ بووووووووس
مامان مبینا
27 بهمن 93 23:22
مامان مبینا
28 بهمن 93 16:53
مامانی خوبی؟وروجکا خوبن؟ حتما دیگه حسابی سنگین شدیه دیگه چیزی نمونده ایشالله این روزا هم زود وب خوشی سپری میشه عزیزم بووووووووووووس
مامان مژده
29 بهمن 93 13:57
خوبه عزیزم ولی واسه گرفتن وزن بیشتر سعی کن طول روز چند وعده خذا سبک بخوری . کشمش . پنیر و کراکر . میوه های خشک مثلا انجیر . موز . کرفس هم خودش هم اپ پز کن ابشو بخور . کره بادام زمینی بخور . ساندویچ سینه مرغ درست کن بخور . سالاد گوجه و کاهو بدن سس . سعی کن عصاره گوشت و پنیر بندازی داخل غذاهات . شیرینی محدود بخور . نکمک رو کامل کنار بزار چون دیگه خطر ناکه . تحرک رو یادت نره عزیز دلم . شناهم خیلی خوبه ولی اگه نتونستی همون پیاده روی سعی کن بری جونم ... دوست دارم عزیزم
مامان مهسا
29 بهمن 93 18:22
اجی جونم رسی که اومدی بهمون سرزدی ...ایشالله بتونیم جبران کنیم ...به امید دیدن روی گل اشا و یاشار جون
مامان مهسا
29 بهمن 93 18:24
الهی من فدات بشم اجی ...وزنشون خوبه ، همنیجور ادامه بده تمومهههههههه گلم ..
مامان مبینا
29 بهمن 93 18:34
مامان مهسا
30 بهمن 93 8:33
اجی جونم باهاتم تا لحظه ای که فرشته هاتو به سلامتی بغل کنی
مامان مهسا
30 بهمن 93 8:33
7 ماهه شدنتون مبارککککککککککککککککککک عزیزای دل خاله
میترا
31 تیر 94 6:10
سلام خیلی مفید بود ! به منم سر بزن
مهیار
1 مرداد 94 13:24
مطالب وبلاگت قشنگه !