سیدعلی و فاطمه ساداتسیدعلی و فاطمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

فرشته های آسمانی که زمینی شدند

آغاز هشت ماهگی

1393/11/29 23:59
نویسنده : مامانی
238 بازدید
اشتراک گذاری

بسم الله الرحمن الرحیم
وان یکادو الذین کفروا
لیز لقونک بابصارهم لما سمعو الذکر
ویقولون انه لمجنون
وماهوالاذکرللعالمین

امروزکه اینو براتون مینویسم وارد هشت ماهگیتون شدینniniweblog.com ایشالا که این ماهم به خوشی وسلامتی سپری کنیم وشماعزیزای دل مامان و بابا بیاین بغلمون niniweblog.com...وای خدا عجب حسیه حتی فکرشم خوشگلو روح بخشه چه برسه به واقعیتش قربونتون بشم توت فرنگیای من
دیروز وقت دکتر داشتم خیلی دلم میخواست که دکتر بنویسه سونو گرافی و من و بابایی بتونیم ببینیمتون  دل تو دلم نبودکه همینطوریم شد ودکتر سونو گرافی نوشت و رفتیمو دیدیمتون اللهی که قربونتون بشم چه وروجکایی شدین ماشالا همه چیتون خوب بود به لطف خدا.. 30 هفتتون شده یعنی 7 یا 8 هفته دیگه قدم به یه دنیای جدید میزارین  وزن دخملی 1400 بود  وزن پسملی هم 1300 بود هرچی تصویر سونو رو نگاه میکردم چیزی سردر نیاوردمniniweblog.com ولی خوب راضی کننده بود همین که دوباره صدای قلبتون رو شنیدم ودوباره  همه سختی ها فراموشم شد ولی توت فرنگی های مامان احساس میکنم وزنتون کمهniniweblog.com اخه بمیرم دیگه بیشتر از این نمیتونم غذابخورم تو روخدا تو این مدت که مونده خوب وزن بگیرین از وقتی که اضافه کاری بابایی شروع شده ودیر میاد منم کم غذا شدم صبح وقتی بابایی میره شماهم  انگاری که میدونین ساکت میشین وقتی من غصم میگیره یه تکونایی میخورین niniweblog.comومنو از تنهایی در میارین ولی وقتی که دیگه بابایی برمیگرده شما شروع میکنید به وول خوردن  درحد تیم ملی ..منم نمیدونم ناراحت بشم یا خوشحال اخه قربونتون بشم شما ازکجا میدونین کی بابایی میره کی میاد

خلاصه بگم که من وبابایی خیلی دوستون داریم مواظب همدیگه باشین niniweblog.com سر موقع دنیا بیاین وشماروهم فقط به خدا میسپرم..تولد بچه های مامان مهسا هم خیلی خوشحالم کرد

پسندها (12)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (34)

مامانی و بابایی دخمل طلا
30 بهمن 93 12:21
سلام ناززززززززززنین دوستم دیگه چیزی نمونده عزیزم دیگه شمارش معکوس شروع شده انشاالله به سلامتی فرشته ها دنیا بیان نازنینم من همواره به یادتم و دعاگوی شما دوست خوبم هستم خیلی دوستت دارم مهربووووووووووووونم عکس چند تا از لباساشونو بزار میدونم سختته ولی خاله شون خیلی ذوق داره کاری نمیشه کرد
مامان مهسا
30 بهمن 93 16:34
ای جااااااااااااااااااااااااااااااانم ایشالله نی نی میان بغلت و مثل ما گرفتار میشی اجی جوووووونم ....
مامان مبینا
30 بهمن 93 21:15
مـــــــــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــــــــــانی سلام ب سلامتی دیگه چیزی نموندهاااااااااااا ایشالله بقیه راه هم ب خوشی وسلامتی طی میکنی عزیزم و وروجکای نانازی رو سر موقع بغل میکنی بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
مامان مبینا
30 بهمن 93 21:19
مامانی بنظرم واسه هفته 30 این وزن وروجکا خوب باشه چون دکتر من میگفت وزن جنین توی هفته های اخر بارداری خیلی زیاد میشه در واقع میگفت 3.4هفته اخر واسه وزن گیری جنین خیلی مهمه وبیشترین وزن گیری جنین این هفتهای اخره بـــــــــــــــــــــــوس
مامان و بابا
30 بهمن 93 23:36
سلام گلم خوبی خدارو شکر وارد هفته هشتم شدین خیلی خوشحالم ایشالا نینی ها به موقع دنیا بیان عزیزم باهم فرق ندارن نی نی هام اگه از تاریخ پری حساب کنم ۱۷هفته ۷روزمه ولی سونو دوهفته اینا متفاوت نشون میده راستی شنبه میرم سونو ایشالا همون شنبه هم بتونم برم سونو
مامان فاطمه
1 اسفند 93 1:53
سلام مامان مهربون:به سلامتی هفته های آخر رو سپری کنی ونی نی های نازتو تو به آغوش بگیری همین که مامان مبینا جون گفت هفته آخر توی وزن گیری وروجکات خیلی مهمه....فقط استراحت وآرامش داشته باش
گیلدا
1 اسفند 93 18:33
ایشالله به سلامتی این فرشته های ناز به دنیا بیان
گیلدا
1 اسفند 93 23:14
عزیزم این نگرانیها واسه همه مامانا پیش میاد نگران نباش کوچولوهای نازت صحیح و سالم و به موقع میان بغلتو از دیدنشون عشق میکنی اونم عشق واقعی
مونس
2 اسفند 93 13:29
سلام دوست خوبم مرسی که اومدی پیشم . وای شماهم دوقلو داری خیلی ذوق کردم دیگه تنها نیستم اینجا لینکت میکنم
مونس
2 اسفند 93 13:40
عزیزم اصلا نگران نباش من دلم واسه هرکی روشن باشه دیگه همه چی درست میشه ، حالا دلم واسه شماهم روشنه تحرک خوبه داشته باشی گلم ولی من نمیتونم تکون بخورم خیلی شکمم بزرگ شده و دوقدم هم که میرم نفسم میگیره و قلبم تند تند میکوبه . آخرین بار که رفتم یکیشون 250 و یکی دیگه 2100 بود . حالا خداکنه بیشتر هم شده باشه چون بی اندازه پروتئین و گوشت مصرف میکنم ولی چون شکمم خیلی باد میکنه و سفت میشه دیگه این اخرا سعی میکنم کمتر بخورم وقتی هم نمیخورم معده ام سوزش پیدا میکنه دیگه نمیدونم چیکار کنم . آجی واسم دعا کن امشب سالم فارغ بشم و واسه بچه هام اتفاقی نیفته اخه میترسم خیلی منم واست دعا میکنم راستی طبیعی زایمان میکنی یا سزارین ؟ من خودم واسه امشب نوبت دارم سزارین بشم تورو جون بچه هات واسم دعا کن خیلی میترسم از همین حالا رنگم پریده و بی حالم . آجی جون ساعت 9 میرم اتاق عمل یادت باشه واسم دعا کنی خیلی ممنون میشم خیلی دوستت دارم ...
زیــنب (مامان)
2 اسفند 93 15:43
سلام عزیزم امیدوارم به سلامتی این روزها رو سپری کنی ونازنین هات هم به سلامتی به دنیا بیان
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
3 اسفند 93 13:48
فدات شم خیلی مواظب خودت باش. فشار روی معده باعث میشه یکمی اسید معده به مری برگرده و بسوزه خیلی بهش فکر نکن تموم می شه به لطف خدا . سیب بخور اسید معدت کم بشه. خیلی مواظب باش الآن به دنیا نیان. باهاشون صحبت کن براشون توضیح بده اینجا خبری نیست جاشون از همه جا بهتره.هر ماه سونو خواهی داشت نیازی به دعا و دل دل نیست. فقط مواظب خودت باش تا 37 بکشن. از وزنشون هم نگران نباش بچه توی ماه آخر وزن می گیره. بوده که یه دونه باشه و 1.5 وزن تولدش باشه دقیقا با من میامد مراقبتهای ویژه شیر می داد خودش هم از من توپول تر بود. هر روز سوره والعصر را بخون تا صبرت بیشتر بشه . من و شما هرچی هم صبور باشیم بازم کمه.
مامانی و بابایی دخمل طلا
3 اسفند 93 15:10
سلام دوست خوبممممممممممممم خوبی؟ نی نی ها خوبن؟؟
♥ایدا♥
4 اسفند 93 20:15
سلام خوش حال میشم بهم سربزنید وبتون حرف نداره اگه با لینک کردن موافقید خبرم کنید
مامان مبینا
5 اسفند 93 0:17
مامانی خوبی؟وروجکا خوبن؟ ایشالله هرجا هستی شاد باشی خواهر
مونس
5 اسفند 93 12:28
سلام اجی جونم . بیرون زدن ناف طبیعیه اخه خودمم نافم خیلی بد اومده بود بیرون و بخاطرش خیلی ترسیدم ولی به پزشک مراجعه کردم چیزی نگفت که مهم باشه و گفتش بخاطر رشد بچه ها تا ماه اخر باراری همینجوری میشیم . وزنشون خوبه که اونم الان ماشالله . اره سزارین من خیلی خونریزی داشتم چون یکم تنگ برش خورده بود شکمم بخاطر همون زیادی به دلم فشار اومد هبود گرچه هنوزم دارم ولی کمتر اصلا نگران نباش اجی ایشالله همه چی تموم میشه و شماهم مادر میشی مثل من
مامان و بابایی دایانا
8 اسفند 93 23:09
الهی خاله فداشون بشه
مامان امیرعلی
9 اسفند 93 10:08
سلام مامانی.ایشالله نی نی های خوشکلت هر چه زودتر به دنیا بیان بوووووس.دوست داشتی به ما هم سر بزن
مامان امیرعلی
11 اسفند 93 17:19
منم خیلی مشتاقم کوچولوهای نازت به دنیا بیان ببینمشون بهترین لحظه دنیاست اون موقع واسه مادر
مامان مبینا
12 اسفند 93 16:45
ابجی سلام خوبی؟کم پیدا شدیه منم نگرانت شدم ایشالله ک خوش باشی عزیزم
مامان مبینا
13 اسفند 93 15:43
مـــــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــانی سلام کم پیدایی عزیزم؟
مامانی و بابایی دخمل طلا
13 اسفند 93 15:57
سلام نازنین دوستم خوبی؟ نی نی ها خوبند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ازت خبری نیستاااااااااااااااااااااااا
عاطفه و بهزاد
15 اسفند 93 9:07
سلام مامانیییییی خوبی نازنینم دخمل و پسمل گلم چطورن خیلی دلم تنگ شده بود این مدت دوباره میام وبلاگ ایشالله با دعای شما ماهه دیگه هم من نی نی دار بشم
مامان مهسا
15 اسفند 93 14:21
خواهری کجاییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟ رفتی زایمان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربونت برم مواظب خودتو جوجه ها باش
مامان امیرعلی
16 اسفند 93 15:07
سلام قربونت برم ممنون که به وب موشی من اومدی و نظر گذاشتی ان شالله فرشته های نازتو صحیح و سالم در آغوش بگیری بوووووس واسه اون وروجکا
مامانی و بابایی دخمل طلا
19 اسفند 93 15:34
ماه دوازدهم آمد ولی ماه دوازدهم نیامد ...‍ اللهم عجل لولیک الفرج
مامان مبینا
19 اسفند 93 20:24
فاطمه
19 اسفند 93 20:53
Pسلام عزيزم خوبي انشاله بسلامت فارغ میشی برای وزنگیری بچه ها بخور ریلکس باش گوشت زیاد بخور کباب ماهیچه ابگوشت ماکارونی بخور زیاد بچه های من ٢.۴٠٠ و ٢.۶٠٠بودن میبوسمت استرس نداشته باش همه وزنگیری در ماهه اخره تا ١کیلو وزن میگیرن نگران نباش سعی کن در زمان خودشون بیان مراقبت کن از خودت
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
20 اسفند 93 11:57
سلام گلم. خوبی یا بهتری ؟ فکر کنم بهتری . خربزه خوردی پای لرزش نشستی یا نه طاووس خواستی و جور هندوستان کشیدی. نگران جوجوها نباش عزیزم خدا خودش حافظشون هست ما وسیله هستیم. نگران نباش زایمان راحتی داشته باشی. مسلما طبیعی که نیست باید سزارین بشی. من خیلی سختی کشیدم ولی بچه ها چنان انرژی ای بهت می دن که نگو نپرس. از همین الآن هم ساک بیمارستان خودت و جوجوها را بردار. لباس هم زیاد بردار براشون پتو هم حتما بردار. برای خودت هم پوشک ساده بزرگ و چندتا شورت . زیاد باشه من که داغون بودم. تا می رفتم دستشویی روم به دیوار در که باز می شد چشمم میافتاد نیاز به تعویض لباس رو و زیر داشتم. خیلی دل درد بودم شیافم کردن. نگران نباش مادرشوهرم میگن درد زایمان درد بیعاریه راست می گن منم دلم برای روزای بارداری و تکونهای بچه ها تنگ شده. راستی حتما دوتا کمک با خودت ببر که شب اول پیشت باشن.اگه بیشتر هم بود که چه بهتر. بعد از قطع سرم هم حتما 10تا خرما بخور تا بچه ها صبور بشن از همین الآن هم سوره کوثر را زیاد بخون گلم. حتما عکس هم بگیر چون توی اون حال هیچی یادت نمی مونه. از بابای بچه ها بیشتر عکس بگیر خیلی دیدنی می شه نگران نباش به زودی این روزها خاطره می شه . از قبل زایمان خودت هم عکس بگیر خیلی یادگاری خوبی هست.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
20 اسفند 93 20:26
تا می تونی سعی کن سیرشون کنی . مایعات بخور . مالت بخور. چهار زیره هم خوبه . شیرت زیاد بشه شاید سیرشن. اما اگه دیدی مدام در حال مک زدن هست و سیر نمی شن ببرشون دکتر با نظر دکتر باشه. باید هر دو ساعت بچه ها شیر بخورن تا قندشون نیافته. حتی اگه خوابن بیدارشون کن شیر بخورن . سه روزگی هم آزمایش قربالگری دارن چکاپ دکتر هم باید ببری که همه توی بیمارستانی که به دنیا آمدن انجام می شه. تا می تونی شیرخشک نده اگر هم مجبور شدی حتما حتما شیر خودت را تا جایی که میشه بده. بچه آرامش پیدا می کنه . این بچه ها از خیلی چیزها بالعجبار محرومن پس شما به محرومیتاشون اضافه نکن. ناز باشن .
☂☂☂مامان و بابای فندق☂☂☂
21 اسفند 93 17:59
سلام عزیزم الهی ان شالله که این روزای باقی مونده هم به خوبی و خوشی سپری شه و نی نی های نازت رو بغل بگیری منم شنیدم گوشت و ماهیچه و بستنی و دلستر برای وزن گیری تو هفته های آخر خیلی خوبن خیلی ممنون که بهم سر زدی
مامان امیرعلی
22 اسفند 93 11:52
پس کی این خوشکلا به دنیا میان ما بی صبرانه منتظریم دیگه طاقت نداریم میخوایم ببینیم روی ماهشون رو
پریسا
23 اسفند 93 11:26
خدا نی نی شما رو هم حفظ کنه ان شاالله به ما هم سربزنید
مامان مژده
25 اسفند 93 10:00
سلام اجی . گلم تمام علائمی که داری منم داشتم باور کن همش طبیعیه .. ایشالله به خیر و خوشی همه چی تموم میشه و فرشته های نازنینتو بغل میگیری